کد مطلب:280096 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:495

اشعار فؤاد کرمانی




دوش مسیحا دمی به نغمه داود

دردم ناقوس میزدی به كلیسا



كاین همه آواز یار پرده نشین است

ورنه نخیزد ز پرده این همه آوا



كیست ولی خدا مسمی محمد (ص)

مخفی و نورش برون ز پرده ی خفا



جلوه او برتر از غیاب و حضور است

نور خدا هر كجا بود توئی آنجا



یار در آغوش خلق و خلق چون مجنون

در پی لیلا همیشه بادیه پیما



از مژه نزدیكتر بچشم تو دلدار

وز دل و دلدار هر دو چشم تو اعمی



شرح دل ما حدیث ماهی و آبست

كو همه در اب و آبرا شده جویا



ماه جمالی كه مشرقش زح احمد (ص)

زهره حسینی كه مطلعش دل زهرا (ع)



نور حسینی نژاد و بدر حسن روی

مظهر اسماء حق كه آمده حسنی



دایره ی دور علم و نقطه توحید

مركز پرگار عقل و نقشه امضاء



جلوه رویش صفای خلوت معراج

طره مویش سواد لیلة اسراء



منصعق افتاده از شعاع جمالش

موسی عمران (ع) فراز سینه سینا



آنكه در آدم دمید نفحه ادراك

كادم از او ربنا بگفت و ظلمنا



آنكه بفلكش چو نوح (ع) جسته تمسك

صنعت كشتی به قلب او شده القاء



بدراتم نور تام نیر اعظم

كرسی ذات البروج و كوكب انسی



آنكه بذیلش كلیم كرده توسل

وانكه خلیلش زده است دم ز تولا



آنكه چو فراز دار یهودان

كرده توجه به او فؤاد مسیحا



در طلبش سر نهاده خضر بهامون

تا مگرش جوید از جزیره خضراء



معرفتش گر چه از اشاره برون است

ما به اشارت بیان كنیم وبه ایما



شمش مضیئی كه هر چه پرده كشندش

راز جمالش فتد زپرده به افشاء